شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
بر سر ما هر آنچه آوردند ، همه «این نیز بگذرد» گفتیم
حال خود را همیشه بد کردیم ، مال خود را هماره بد گفتیم
ما نان به نرخ روز نخوردیم و همچنان
سیریم و گشنه اند کسانی که خورده اند
آن عده ای که در دل صندوق خانه ها
مسکوک زر ، صلات گران را شمرده اند
رجّالگان صحنه ی تزویر و زور و زر
آنان که دل سپرده نه و سر سپرده اند
ارزان خریده اند بسی گنج از انقلاب
کمتر از ارزنی است اگر رنج برده اند
ما را که قانعیم به یک گرده نان جو
له کرده زیر پا و چه پروار گرده اند
افسار نفس خویش رها کرده ، چون شهان
افسر به سر نهاده ، چه گویی فسرده اند؟
مخلب فرو به خون دل عشق بردگان
کی آن حنای عاریت از کف سترده اند؟
این بردگان زیر شکم هر چه مال بود
میراث فرض کرده از آباء و برده اند
آزادی این کبوتر معصوم را مدام
خنجر به کف گرفته و حنجر فشرده اند
گویی هنوز زمزمه ای می رسدبه گوش
از اوج ها اگر چه که سیّاره خرده اند:
ما را اگرچه نیم نفس نیست زنده ایم
آنان نفس نفس زدگانند و مرده اند!
تاریخ : جمعه 100/11/8 | 8:27 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 269
بازدید دیروز: 511
کل بازدیدها: 819970